امروز با یکی از دوستانم ارائه فرانسه داشتیم یعنی نشست بود 1 ماه قبل این استاد عزیز به ما گفته بود اماده باشین و برنامه خوبی داشته باشین حالا من دیشب یادم اومد استرس شدیدی داشتم و تا صبح هم ساعت 6 بیدار بودم 1 از دوستان با مرامم اتفاقی به اتاقمون اومد و رسم مرام و معرفت به خرج داد و نیمی از متن ها را ترجمه کرد و هم چنین به دوستم الکساندرا پیام دادم میشه راهنماییم کنی این متن ها رو به فرانسه ساه برام برگردونی خیلی راهنمایی و کمکم کرد با اینکه در حال خرید برای کریسمس بود . امروز وقتی به هم گروهیم رسیدم گفت من پشت دستم رو داغ کردم که با تو هم گروه بشم چون ایشون فوق العاده استرسی ان و من نسبتا بی خیال استاد عزیز هم بهم گفت شبنم بالاخره دیدیمت . برای ارائه اماده ای با صدیقه تمرین کردین خیلی مهمه گفتم بله اماده اماده ایم. البته میدونست که من تازه یادم افتاده که ارائه ای هم هست و دقیقه نود کارام رو انجام میدم چون هم گروهیم از استرس به استاد گفته بود. دومین گروه من و دوستم بودیم در ذهنم انرژی مثبت به خودم میدادم که تو میتونی وازاین حرف ها ولی گفتم واقعیت رو در نظر بگیر اگر بتونی هیجان و فکرت رو کنترل کنی و اینکه به دلیل لحن صحبت کردنت بیشتر مخاطب رو به این سمت جذب کنی کافیه .در ارائه فوق العاده جواب داد اینکه تونستم فکر و هیجانم رو کنترل کنم و بیشتر به دلیل لحن و صحبت کردنم م, ...ادامه مطلب